(((شبهات گوناگون پیرامون قضا و قدر))) شبهه:

(((شبهات گوناگون پیرامون قضا و قدر)))

شبهه:

قضا و قدر و تفاوتشان چیست؟ آیا با اختیار منافات دارد یا خیر؟ گاهی که به هر دری می‌زنیم نتیجه نمی‌گیریم چیست؟

 

«قدر» به معنای اندازه است و «تقدیر» یعنی اندازه‌گیری. اگر اندازه‌ها، اعم از ابعاد یا آثار و یا ارزش هر چیزی (مادی یا معنوی) معین نباشد، نه تنها هیچ نظمی در عالم خلقت برقرار نخواهد شد، هیچ علمی کشف و قابل بهره‌براداری نخواهد شد ...، بلکه اساساً خلقت عبث بوده و حادث نمی‌گردد. لذا خداوند علیم و حکیم فرمود که ابتدا هر چیزی را بر اساس اندازه‌هایش خلق نمود و سپس آن را هدایت کرد. چرا که هدایت مستلزم برخورداری مصنوع از اندازه‌های معین است:

«‌الَّذِی خَلَقَ فَسوَّی‏ * وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدَی» ‏( الأعلی، 2  و 3)

ترجمه:پروردگاری كه اجزای عالم را [از عدم] به وجود آورد و هر یك را در جایی قرار داد كه باید قرار می‏داد‌* و پروردگاری كه هر چیزی را دارای حدود و اندازه‏ای كرد، (به طوری كه برای رسیدنش به هدف نهایی از خلقتش مجهز باشد) سپس هدایتش نمود.

بدیهی است این «قدر» است که سبب پیدایش نظمی معین و قابل شناخت و تعریف و بالتبع نیز سبب پیدایش علت و معلول‌ها یا تأثیر و تأثرهای منطقی می‌گردد.

اما «قضا» یعنی حکم، قطعیت و حتمیت. به عنوان مثالی طبیعی (فیزیکی): اندازه‌های حرارتی آتش مشخص و معلوم است. اندازه های آّب نیز معین است. بر اساس این اندازه ها (قدر)، آب در حرارت صد درجه به نقطه جوش می‌رسد و بخار می‌شود. پس اگر کسی آب را روی حرارت قرار داد، «قضا» یعنی حکم و حتمیت این است که آن آب به نقطه‌ی جوش رسیده و بخار شود. اما اختیار این که این کار بکند یا نکند، با خودش است.

الف – بر اساس «قدر» یا همان اندازه‌ها، معلوم می‌شود که هیچ چیزی خود به خود به وجود نمی‌آید و هیچ کاری نیز بی ارتباط با قبل و بعد و به صورت اتفاقی صورت نمی‌پذیرد. بلکه بر اساس اندازه‌ها، (تقدیرها)، علل و اسباب حادثه یا کاری فراهم می‌آید، چه امور اجباری و چه اختیاری، و سپس آن حادثه رخ می‌دهد.

ب – قضا و قدر الهی (اندازه‌ها و حتمیت‌ها) در خلقت انسان بر اساس مشیت الهی، بر این تعلق گرفته است که آدمی در بسیاری از امور خودش، دارای اختیار، اراده و انتخاب باشد و به همین دلیل امکانات و شرایط لازم مثل: عقل، منطق و ملزومات آن چون ذهن، خیال، تصور، تصدیق، تفکر، اراده ... و هم چنین شناخت‌های فطری و نیز وحی و تبیین عالم هستی و چه باید کردها و چه نباید کردها به او اعطا و بیان گردیده است.

اما این «اختیار و انتخاب» به همه امور مربوط به خودش و جهان تعلق نمی‌گیرد. مثل این که به دنیا آمدنش دست خودش نیست و در مرگ نیز بخشی اختیار دارد (مثل این که سالم زندگی کند و طول عمر یابد و یا آن که خودکشی نماید) و بخشی اختیار ندارد. (مثل این که در هر حال از دنیا خواهد رفت). لذا فرمود: «نه جبر کامل است و نه اختیار کامل، بلکه امری بین این دو است».

ج – این که گاه انسان به هر دری می‌زند نمی‌شود – به هر دو عامل جبر و اختیاری بستگی دارد. و این که آدمی خطاها، شکست‌ها، نرسیدن‌ها ... یا حوادث نامطلوب را به گردن خدا می‌اندازد، بیشتر به جهل او نسبت به خدا و نیز اندازه‌های «قدرهای» قبلی، فعلی و آتی او از یک سو و تنبلی و از خود راضی بودن وی از سوی دیگر بر می‌گردد. نمی‌خواهد قبول کند که عیب و ایراد از خودش بوده و در ضمن می‌خواهد خطا را توجیه نماید، لذا می‌گوید: قسمت چنین بود و یا می‌گوید لابد خدا نخواست. در حالی که باید بداند خداوند هستی و خیر محض است و از او بد و شر صادر نمی گردد و هر فسادی (تباهی) که روی زمین است، به دست انسان ایجاد شده است:

«ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَیدِی النَّاسِ لِیذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یرْجِعُون‏» (الروم‏- 41 )

ترجمه: فساد در خشكی و دریا به خا‌طر كارهایی كه مردم انجام داده‏اند آشكار شده، خدا می‏خواهد نتیجه بعضی از اعمال آنها را به آنها بچشاند شاید (به سوی حق) بازگردند.

این انسان است که مثلاً درخت‌ها را قطع می‌کند، جنگل و فضای سبز را از بین می‌برد، گازهای گلخانه ای ایجاد می‌کند ... و بعد می‌گوید: خدا خواست که هوا گرم شود، باران نبارد و قحطی بیاید.

به عنوان مثالی دیگر: هیچ کس دوست ندارد که فرزندش معلول، کور، عقب مانده و یا بیمار به دنیا آید. اما قبل از ازدواج، قبل از انعقاد نطفه، پس از انعقاد و در دوران بارداری، اصول لازم را رعایت نمی‌کند، مثلاً تغذیه ناسالم، عصبیت، مصرف نوشیدنی الکلی یا مواد مخدر یا حتی حلال‌های مضر، سفر و حرکت مضر و ... انجام می‌دهد. لذا علت‌های متفاوتی برای ناقص یا بیمار به دنیا آمدن نوزاد فراهم می‌شود، اما پس از مشاهده‌ی نتیجه اهمال‌های خودش می‌گوید: خواست خدا این بود که چنین شود و یا خدا نخواست که ما بچه سالم داشته باشیم و بعد هم توجیه می‌کند که لابد خیر در این بود! بله، البته که بدون خواست خدا هیچ فعلی صورت نمی‌گیرد، اما خواست خدا، همین قرار دادن اندازه‌ها و بالتبع علت و معلول‌ها، تأثیر و تأثرها بوده است و انسان را تعلیم داده و سپس برای انتخاب راه آزاد و مختار قرار داده است.

یک حکایت روشن کننده:

روزی یکی از کفار به ظاهر مسلمان شده، ولی ناباور یا به اصطلاحی دیگر «منافق»، تصمیم گرفت که با حضرت رسول الله (ص) محاجه کند. دوستانش از او پرسیدند: تا به حال کسی موفق نشده است، تو می خواهی چه کنی؟ او حبه ی خرمایی در دست گرفت و گفت: از او می پرسم که آیا این خرما قسمت من هست یا نه؟ اگر گفت: آری. آن را زمین انداخته و زیر پا له می‌کنم و اگر گفت نه، آن را می خورم. خلاصه همه خوشحال نزد ایشان رفتهند و او پرسید:

یا رسول الله (ص) آیا این خرما قسمت من هست یا نه؟ ایشان فرمودند: اگر بخوری بله، و اگر نخوری نه.

خوب در این جمله کوتاه معنانی بسیاری وجود دارد و از جمله آن که: بسیاری از قسمت‌ها را خودت تعیین می‌کنی. و بسیاری از قضاهای حتمی، به خاطر مقدراتی است که خودمان فراهم ساخته‌ایم.

د - گاه انسان حاجت خوب و حتی لازمی از خدا می‌خواهد که هیچ یک از علل مقدماتی آن مقدر و فراهم نگردیده است و یا آن که شرایط لازم برای حفظ ماندن پس از تحقق حاجت را ندارد، اما غافل از اینها در تعجب می‌ماند که چرا حاجتم مستجاب نگردید؟

و گاهی مقدرات و قضاهای حتمی دیگری در کار است که انسان از آن غافل است. حضرت علی (ع) فرمودند: خدای را شناختم به دگرگون شدن اراده‌ها و بر هم خوردن تصمیمات. چون کارها بر وفق مراد من‌نشد، دانستم امور را رشته به دست دیگری است.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:مطالب مذهبی وبرگرفته ازاحادیث,قرآن,سخنان امامان معصوم,سخنان رسول خدا,و,,,, | 22:39 | نویسنده : خــــــادمـ الـحـسیـن |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


http://www.1abzar.com/abzar/slider.php">اسلایدر